یاد بگیریم تو زندگی مشترک خوبی های طرف مقابلمونو ببینیم و یادمون باشه که "ما" هستیم و ضعف های طرف مقابل به نوعی ضعف خودمونه! یاد بگیریم همو اصلاح کنیم، دوست هم باشیم، خونواده طرف مقابل هم خونواده خود ماست و خیلی چیزای دیگه!یه شوهر دارم...
میگه دلم یه کلبه میخواد تو جنگل، یه کلبه مستحکم و خیلی گرم با وسایل چوبی و شومینه! برف اومده باشه و منم تو کلبه باشم... بعد یهو انگار یه چیز مهم یادش اومده باشه، میگه: ولی تو هم باشی ها! بی تو نمیرم! :)
یه شوهر دارم...
دارم ظرف میشورم، میاد دستشو میگیره جلوی آب و یه گوجه سبز میشوره! میخوام دعواش کنم که الان چه وقته این کاره که میبینم روش نمک میزنه و میذاره تو دهن من :)
یه شوهر دارم...
تا گیره های موهامو در میارم میذارم زمین، لحظه ای بعد میبینم برداشته زده به موهاش و ادای من رو به طرز عشوه ناکی (!) درمیاره!!
یه شوهر دارم...
از بیرون که اومدم خونه دیدم، پرده ها رو درآورده و داخل ماشین داره شسته میشه، ملافه ها همه آماده شست و شو بود، وسائل اتاق خواب بیرون بود تا اتاق تمیز بشه و ... و تازه وقتی میخواستم وارد خونه بشم گفت "دعوام نکنی ها! به هم ریختم!"... ولی نمیدونه که یه عالمه حس خوب ریخت تو دلم...
یه شوهر دارم...
سر به سرش گذاشتم، بعد رفته تو حمام، میگه "ای سوسکهااااااااا! مرا در آغوش بگیرید! همسرم منو دوست نداره! واییییی! آآآآیییییی" :)))
قرار بود سر راه نون بگیرم. یادم رفته بود! زیر دوش بودم که صدا زد "نون گرفتی؟!" و با پاسخ منفی من مواجه شد! از حموم که اومدم بیرون، نون گرفته بود و شام هم حاضر بود. گفتم "معذرت میخوام". گفت "نه بابا! اصن بهتر شد! زبالهها رو هم گذاشتم بیرون!"
آخه مثبتنگری و خوشاخلاقی در چه حد؟؟!!
یه شوهر دارم...
حلقه شو جا گذاشته، زنگ زده قبل از این که من برم خونه و ببینم، اعتراف میکنه که بعدا دعواش نکنم! :)))
یه شوهر دارم...
زنگ زدم بهش، کلی که حرف زدم تازه گفتم بقیه ش بمونه اومدی خونه! بعد یهو میگه "عزیزم میشه همشو بنویسی واسه خودت، بعد چکیده شو دربیاری در 10 خط به من بگی؟!" :|
موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسبها: شوهر به این ماهی